
آری عاشقم
يه عاشق چشم به راه
عاشقی که مدتهاست در غم انتظار نشسته است
در آتش فاصله ها سوخته است
در گلدان باغچه تنهايی ها شکسته است
و همانی که تمام درهای دلتنگی ها بر روی او بسته است
آری من همانم که به او می گويند ديوانه
به او می گويند آواره
من همانم که لحظه هايم را به ياد عشق مي گذرانم
با ياد او اشك مي ريزم
و در کوچه دلتنگی ها نام مقدس او را فرياد مي زنم
تا تمام پنجره های خاموش با فرياد من روشن شوند...
:: بازدید از این مطلب : 899
|
امتیاز مطلب : 436
|
تعداد امتیازدهندگان : 120
|
مجموع امتیاز : 120